منظور از آگاهی چیست؟

منظور از آگاهی چیست؟
لکهای سیاه روی کاغذی سفید را در نظر بگیرید و به آن خیره شوید شما فاعل عمل دیدن یا خیره شدن به لکه سیاه رنگید. فاعلی هستید که دیدن لکه سیاه را تجربه میکند. بنابراین وقتی عمل دیدن لکه سیاه را بررسی میکنیم عمل دیدن هم فاعلی دارد هم موضوع یا متعلقی که دیده میشود فاعل تجربه ای شخصی دارد و قادر به انتقال آن به دیگران در قالب کلمات نیست اما نسبت به آن تجربه آگاه است آگاهی از ویژگیهای مهم انسان است آگاهی چیزی است که همه ما هر شب هنگام خواب آن را تا حدود زیادی از دست میدهیم و با بیدار شدن آن را دوباره به دست میآوریم.
ما خود را موجوداتی آگاه میدانیم موجوداتی که به اغلب حالات ذهنی خویش آگاهی داریم.
تغییر در سطح آگاهی یکی از بنیادیترین مفاهیم رشد و تغییر در انسان به شمار میرود، تجربهای ارزشمند برای من که در این کتاب با شما به اشتراک خواهم گذاشت.
اغلب وقتی حرف از آگاهی میشود ما در معنا و مفهوم آن دچار خطا میشویم آگاهی مفهومی است بسیار عمیق که هیچ وجهی با علم و دانش و انواع اندوختههای ذهنی ندارد. شاید هر یک از ما دانش و اطلاعات فراوانی در حوزههای مختلف و متنوع داشته باشیم که این دانش ما ناشی از مطالعات و آموزشهایی است که دیدهایم ولی این به مفهوم آگاه بودنمان نخواهد بود حالا پرسش اینجاست که تفاوت بین دانش و آگاهی چیست؟
دانش در فضای ذهنی است و حاصل تفکر یا درک فرد در طول زندگی چیزی مانند: اطلاعات و یا مهارتهایی که از طریق تجربه یا آموزش فرد به دست میآید.
تفکر به مفهوم فکر کردن متمرکز بر روی یک موضوع است در حالی که آگاهی حضور و توجه به موضوع و درک شرایط در زمان حال حاضر است تفکر زمانی اتفاق میافتد که ذهن ما افکار را در شرایط وضعیتی در آن به سر میبریم تولید میکند آگاهی یعنی توجه و مشاهده شرایط در همین وضعیت با استفاده از مشاهده افکار و احساسات ناشی از همان افکار. فراموش نکنیم که تفکر، ما را از وضعیت زمان حالمان مستقیماً جدا میسازد در حالی که آگاهی اجازه درک مستقیم، دقیق و صحیح از وضعیت موجود را به ما میدهد.
عدهای در این میان دچار توهم آگاهی هستند گمان میکنند که قدرت تحلیل و درک همه امور جهان را دارند با نام آگاهی درباره همه چیز اظهار نظر میکنند و گاه نقطه اتکایشان دانش و اطلاعاتی است که دارند. غافل از این اینکه این آگاهی است که علم را تولید میکند نه اینکه علم باشد که آگاهی را تعریف کند.
آگاهی، نیرو و ناشناختهای است که علم هنوز قادر به شناخت کامل آن نشده است، برای اینکه اصولاً نقش علم بعد از وقوع حادثه است. عقل و خرد در نبود و عدم تعصب به دانش میروید، در حالی که دانش در تو کاشته میشود. آگاهی هدف غایی ما است، در حالی که دانش و علم وسیلهای برای نیل به هدف غایی ما است. عقل و خرد که آگاهی به او میدمد، نشانهها و نمادهایی دارد: آسودگی، سلامت روان، ملاقات با خود واقعی، لذت بردن از حضور در دنیا، پذیرش تسلیم از نشانههای عقل و خرد است. ناامیدی، ناخشنودی، ستیزه، تخریب و خشونت، سانسور، تحریف، آشفتگی، انکار ناشناخته، قضاوت، غرور و تکبر، جذم اندیشی، بی حوصلگی، بیقراری و نگرانی، اضطراب و ترس از خصوصیات عدم خرد و عقل در انسان است.
دیدگاهتان را بنویسید